ورود به محتوا

AĈ = "کیفیت بد، نامناسب، بی‌ارزش".

  • domoخانه → domaĉo=خانه زشت، خانه بدقواره، خانه متزلزل
  • ĉevaloاسب → ĉevalaĉo = اسب غیر اصیل/ بد هیکل
  • babili گپ زدن→ babilaĉi = دری وری گفتن، چرت و پرت گفتن, با بدخواهی گپ زدن
  • aĉa = زشت، بد کیفیت ، نامناسب ، بی ارزش

AD = "عمل مداوم" استمرار یک کار.

  • uzo استفاده→ uzado = استفاده مدام و منظم
  • viziti ملاقات کردن→ vizitadi = اغلب، به طور منظم ملاقات کردن
  • konstruo = عمل ساختن، روش ساخت، چیزی ساخته شده→ konstruado = عمل(مدام) ساختن
  • marteloچکش (وسیله) → marteli چکش زدن= با چکش زدن → martelado = عمل چکش زدن(متوالی)، چکش کاری
  • reĝo پادشاه(فرد) → reĝiپادشاهی کردن = →حکومت کردن مانند پادشاه reĝado = عمل (به طور مداوم) پادشاهی کردن

اگر کسی می‌خواهد نشان دهد که در مورد عملی صحبت می‌کند ولی نمی‌خواهد معنای عمل مرتب و تکراری داشته باشد، باید از ریشه دیگری استفاده کند که معنی مداومت نداشته باشد، یا به روش کاملاً دیگری آن را بیان کند: martelado (مداوم) → martelbato = یک بار با چکش زدن brosado (مداوم) → brostiro = یک‌بار کشیدن با برس.

AĴ = "(عینی و واقعی) چیزی".

  • belaزیبا → belaĵoچیز زیبا = چیز (محسوس) زیبا، محسوس شدن زیبایی
  • utilaمفید → utilaĵoچیز مفید = چیز(محسوس) که مفید است
  • dolĉaشیرین → dolĉaĵoشیرینی = چیزی با مشخصه شیرین(آب نبات، شیرینی و غیره)
  • novaنو → novaĵoچیزی نو = چیزی که به تازگی ظاهر شده، چیزی که تازه اتفاق افتاده
  • fari انجام دادن→ faraĵoچیزی انجام دادنی = چیزی انجام داده شده یا در حال انجام یا انجام شونده در آینده
  • desegni طراحی‌کردنdesegnaĵo طراحی = تصویر طراحی شده
  • kreski رشد کردن → kreskaĵo رسته = چیزی که رشد می‌کند، گیاه
  • kovriپوشاندن → kovraĵoپوشش = چیزی که به وسیله آن خود را می‌پوشانند
  • amuzi سرگرم کردن→ amuzaĵoسرگرمی = چیزی که به وسیله آن کسی خود را سرگرم می‌کند
  • haviداشتن → havaĵo چیزی داشته شده = دارایی
  • trinki نوشیدن→ trinkaĵoنوشیدنی = چیزی که کسی آن را می‌نوشد
  • konstruo = عمل ساختن، روش ساخت، چیزی ساخته شده → konstruaĵo = چیزی ساخته شده(معمولا خانه)
  • ligno چوب→ lignaĵoچوبی = چیزی ساخته شده از چوب
  • araneo عنکبوت→ araneaĵoتار عنکبوت = تاری که به وسیله عنکبوت تنیده شده
  • azeno خر، الاغazenaĵo گفتار یا کرداری ابلهانه = azeneca خریت (= موضوعی مزخرف)
  • ĉirkaŭ اطراف → ĉirkaŭaĵoمحوطه = فضا/مکان/ناحیه اطراف چیزی
  • post پشت→ postaĵoباسن = کپل، نشیمنگاه
  • 1}sen senco بی معنی بودن→ {1 sensencaĵoبی معنی = کار یا کسی که معنی ندارد
  • kokido جوجه→ kokidaĵoخوراک جوجه = غذای (تهیه شده) از جوجه
  • ovo تخم مرغ→ ovaĵoخوراک تخم مرغ = غذای (تهیه شده) از تخم مرغ(ها)
  • glacio{2یخ→ {1 }glaciaĵoبستنی = شیرینی (تهیه شده) از خامه یخ‌مانند
  • aĵo = چیزی محسوس (از نوعی تعریف نشده)

گاهی می‌توان برای دقت بیشتر اضافه کردپسوند وصفی : draŝataĵo (دانه‌ای که خرمن میشود), draŝitaĵo (دانه‌ای که خرمن شده‌است), draŝotaĵo (دانه‌ای که کسی قصد دارد خرمن کند), brulantaĵo (چیزی که در حال سوختن است), brulintaĵo (چیزی که سوخته است). معمولا ولیAĴ-لغت کاملا کافیست.

AN

AN = "عضو گروه، مقیم در مکان، مرید آموزه، شخصی که به جایی تعلق دارد و غیره"

  • klubo کلوب→ klubanoعضو کلوب = یکی از اعضای کلوب
  • Eŭropo اروپا→ Eŭropanoاروپایی = مقیم اروپا
  • Indonezioاندونزی → Indonezianoاندونزیایی = مقیم اندونزی
  • vilaĝo روستا→ vilaĝano روستایی = ساکن روستا
  • Islamo اسلام→ Islamano مسلمان = معتقد به اسلام
  • respublikoحکومت جمهوری → respublikanoعضو حکومت جمهوری = حامی عقیده به دولت جمهوری، عضو حزب به نام جمهوری
  • ŝipoکشتی → ŝipano{2 خدمه کشتی = کسی که روی کشتی خدمت می‌کند
  • estraroهیئت رئیسه → estrarano =عضو هیئت رئیسه
  • sama lando همان کشور→ samlandano =هم وطن
  • ano عضو، پیرو، اهل = عضوی از جامعه، حزب، خانواده، گروه و غیره؛ aniĝi = عضوشدن، پیوستن به یک گروه

AR

AR = "تمام یا مجموعه بسیاری چیزهای همنوع".

  • homo انسان، آدم→ homaroبشریت = همه انسان‌های دنیا، تمام نوع بشر
  • birdo پرندهbirdaro پرندگان = همه پرنده‌ها در یک ناحیه یا در جهان
  • gazeto مجلهgazetaro جراید، مطبوعات = تمام نشریات در یک ناحیه، یا منطقه
  • verko اثرverkaro آثار، تالیفات = تمام نوشته‌های یک نویسنده
  • estro رئیس→ estraro هیات رئیسه = گروهی منتخب از رؤسای یک سازمان
  • arbo درختarbaro جنگل = مکانی با درختان زیادی که باهم روییده‌اند
  • haro موhararo گیسوان = همه موهای روی سر کسی
  • ŝafo گوسفندŝafaro گله گوسفندان = همه گوسفندان متعلق به یک صاحب یا در یک محل
  • mebloمبل → meblaro مبلمان = تمام مبلهای یک اتاق/آپارتمان/خانه
  • altaj montojکوه‌های بلند → altmontaro = انبوه یا زنجیره‌ای از کوه‌های بلند
  • vorto لغت→ vortaroلغت‌نامه = کتابی با فهرستی از لغات همراه با توضیح آنها
  • horo ساعت→ horaroجدول زمانی = جدولی از ساعت‌هایی که در آنها اتفاق خاصی می‌افتد
  • ŝtupeto پله→ ŝtupetaro =وسیله بالا رفتن (ساخته شده)از دو میله با پله‌های زیاد (= نردبام)
  • vagono واگنvagonaro قطار = یک ردیف از واگن‌های په‌هم پیوسته که با لکوموتیو کشیده می‌شوند (= ترن)
  • aro = گروه، گلچین، گله و غیره.

ĈJ

به‌وسیله ĈJ اسامی نوازشی (اسم تحبیب) برای مردان ساخته می‌شود. قبل از ĈJ از مخفف اسم استفاده می‌شود. بنا بر عادت بین ۱ تا ۵ حرف اسم نگه‌داشته می‌شود:

  • Johanoیوهان → Johanĉjo یاJoĉjo
  • VilhelmoویلهلمVilhelĉjo یا Vilheĉjo یا Vilĉjo یا Viĉjo
  • papagoطوطی → Papĉjo (اسم نوازشی برای طوطی نر)
  • Patro پدرPaĉjo پدرجان
  • OnkloعموOĉjoعموجان
  • FratoبرادرFraĉjoبرادرجان

ĈJ مانند NJ کمی پسوند جداگانه‌ای هستند، زیرا با حرف صدادار شروع نمی‌شوند، و می‌توان ریشه قبل از آن را مخفف کرد. گاهی ممکن است ابتدا پسوند UL را اضافه کرد. در صورتی که این کار به خلق شکل خوش‌صداتر کلمه کند، مانند: PetroPetruloPetruĉjo و غیره با این حال آن شکل، سنتی نیست و حتی کاملاً غیر منطقی است ولی در صورتی که مسئله اسامی نوازشی مطرح باشد نه سنت، نه منطق و نه گرامری که نادیده گرفته شده، خیلی مهم نیستند. اسامی نوازشی را می‌توان به‌طور کلی بر اساس خوش آمدن فرد درست کرد (مثلاً با قرض گرفتن از سایر زبان‌ها).

EBL

EBL = "می‌تواند انجام شود(قابل انجام)". از EBL فقط برای افعال متعددی استفاده می‌شود:

  • manĝiخوردن → manĝebla قابل خوردن = به گونه‌ای که می‌تواند خورده شود
  • nombrinombrebla قابل شمارش = به گونه‌ای که می‌تواند شمارش شود
  • malhavi نداشتن → malhavebla قابل نداشتن (قابل دسترس نبودن) = به‌گونه‌ای که کسی می‌تواند آن را نداشته باشد، غیر لازم → nemalhavebla غیر قابل نداشتن = به‌گونه‌ای که کسی نمی‌تواند آن را نداشته باشد، لازم
  • kompreni فهمیدن→ kompreneble قابل فهم = به گونه‌ای که همه می‌توانند بفهمند، واضح، آشکار(معمولا به عنوان مخفف خود قابل فهمبه کار می‌رود)
  • esperi امید داشتن → espereble قابل امید = آنگونه که کسی می‌تواند به چیزی امید داشته باشد
  • supozi فرض کردن → supozeble قابل فرض= آنگونه که کسی می‌تواند چیزی را فرض کند
  • eble = "می‌تواند باشد (شاید)"; eblo امکان= چیزی که ممکن است; ebleco = حالت چیزی که ممکن است

گاهی از EBL (و همچنین IND و END) پس از فعلی استفاده می‌شود که معمولا لازم است، ولی می تواند مفعول داشته باشد:

  • iri رفتن→ irebla قابل‌رفتن = آن‌گونه، که می‌توان رفت، آن‌گونه که کسی می‌تواند به آن برود (= روی آن یا همراه آن رفتن)
  • loĝi اقامت کردن→ loĝeblaقابل اقامت = به گونه‌‌ای که کسی بتواند در آن اقامت کند، به گونه‌ای که در آن بتوان اقامت کرد (= loĝi en ĝi)

معمولاً گفته می‌شود iri sur/laŭ vojo و loĝi en domo, ولی همچنین iri vojon و loĝi domon صحیح هستند، هرچند خیلی به ندرت استفاده می‌شوند.

EC

EC = "کیفیت یا حالت (کسی یا چیزی)". EC همیشه چیزی غیر محسوس (کیفی یا حالتی) را نشان می‌دهد.

  • bono خوب = ایده غیر محسوس خوبی → boneco خوبی = خوبی به عنوان کیفیت چیزی یا کسی
    • Vi estos kiel Dio, vi scios bonon kaj malbonon. - تو مانند خدا خواهی بود، خوبی و بدی را خواهی دانست.
    • Ili admiris la bonecon de lia ago. - آنها خوبی عمل او را ستایش می‌کنند.
  • ruĝo قرمز = la koloro ruĝo رنگ قرمز→ ruĝeco = قرمزی
    • Ŝiaj blankaj vangoj estis kolorigitaj de freŝa ruĝo. - گونه‌های سفید او(زن) از قرمز تازه، قرمز بود
    • La ruĝeco de ŝiaj vangoj malkaŝis ŝiajn sentojn. - قرمزی گونه‌هایش احساس او(زن) را آشکار کرد.
  • longo طول = بعد افقی (هر چیز محسوسی طولی دارد) → longeco طویل بودن = حالت طویل بودن، طول زیادی داشتن
    • Ni mezuris la longon de ĝiaj kruroj, kaj trovis, ke ili estas tre mallongaj. - طول پاهای آن را اندازه گرفتیم و فهمیدیم که آنها بسیار کوتاه هستند.
    • La longeco de ĝiaj kruroj tre surprizis nin. - بلندی ساق‌های آن بسیار ما را تعجب‌زده کردند.

      ساق‌ها به (طرز) تعجب‌انگیزی بلند بودند.

  • rapido سرعت = اندازه فاصله‌ای که در زمان مشخصی طی می‌شود هر متحرکی، سرعتی دارد) → rapidecoسریع بودن = حالت چیزی که حرکت می‌کند بسیار) به‌سرعت
    • La rapido de la aŭto estis nur 20 kilometroj en horo. - سرعت خودرو فقط ۲۰ کیلومتر در ساعت بود.
    • La aviadilo pasis kun fulma rapideco. - هواپیما با سرعت برق گذشت.
  • homo انسانhomeco انسان بودن (انسانیت)= کیفیت طبیعی انسان
  • granda animo شخصیت بزرگgrandanimeco بزرگی شخصیت = حالت داشتن شخصیتی بزرگ/ بزرگ منشی (= شریف)
  • korekto صحیح korekteco صحیح بودن= حالت صحیح بودن، بی غلط
  • unu یک → unueco اتحاد = حالت یکی بودن
  • unua اولین→ unuaecoاولویت = حالت اول بودن
  • estonta مربوط به آیندهestonteco حالت آینده = زمان آینده. شکل‌هایی مانندestonto معمولا فردی را نشان می‌دهد دیگر وجه‌های وصفی با پایانه O, مانند ولی بعضی اوقات استفاده می‌شود از estonto به‌عنوان مخفف estonteco.
  • pasinta گذشته → زمان گذشته = pasinta tempo
  • infano کودک→ infaneco کودکی= بچه بودن، سن کودکی
  • eco = کیفیت

گاهی EC به دلیل تأثیر زبان‌های ملی به‌صورت غیرمنطقی استفاده می‌شود: متأسفانه من ندارمeblecon این کار را انجام دهم. در واقع در مورد حالتی نیست، بلکه مربوط است به eblo (یا احتمالاًeblaĵo). مثل زامنهوف بگویید: متأسفانه من ندارم eblon این کار را انجام دهم. (اگر کسی بین eblo و ebleco تردید دارد، ما انتخاب می‌کنیمeblo را. چون شکل خلاصه‌شده ebleco و همین‌طور eblaĵo است و به‌این‌ترتیبeblo به‌سختی می‌تواند انتخاب غلطی باشد.)

EC همچنین می‌تواند به کار رود با پایانه‌های A یا E (یا پایانه فعل). شکل‌های آنگونه معمولا معنی "مانند، به طور مشابه، همانند، به همان روش "دارند. مانند:

  • ligneca papero = کاغذ کمی شبیه چوب
  • Ni havas amikecajn rilatojn kun ili. = Ni rilatas kvazaŭ ni estus amikoj. - ما روابط دوستانه با آنها داریم.= ما مرتبط هستیم گویی که دوستیم.

گاهی برای وضوح بیشتر می‌تواناز ترکیباتی با ŝajna, simila, maniera یا stila استفاده کرد. گاهی اشکالی از ...eca معنی "مربوط به آن حالت، در مورد حالت مربوطه"دارند: patreca testo = آزمون در مورد پدری، آزمونی برای یافتن این که کسی پدر است.

EG

EG = "بیشترین درجه زیاد، (بیشترین) گونه بزرگ".

  • domo خانه → domego خانه بزرگ
  • varma گرم→ varmega خیلی گرم
  • bone خوبه→ bonege=خیلی خوبه
  • krii فریاد زدن→ kriegi = فریاد بلند کشیدن (خیلی) بلند) داد زدن
  • ŝati خوش آمدن → ŝategi = خیلی خوش آمدن
  • dankon! متشکرم از تو→ dankegon!= خیلی متشکرم از تو
  • tre خیلی → treege خیلی زیاد= خیلی خیلی
  • pordo در → pordego در بزرگ =در اصلی خانه، شهر، حیاط و غیره
  • granda بزرگ→ grandega خیلی بزرگ = بزرگ غیر عادی
  • piedo پا→ piedego پای بزرگ = پای بزرگ/ چاق/ غیر خوشایند یا خطرناک انسان یا حیوان
  • manĝi خوردن→ manĝegi پرخوری = با ولع یا بسیار زیاد خوردن
  • ege زیاد = قوی، شدید، فوق العاده

EJ

EJ = "جا، فضا، خانه، اتاقی که برای چیزی در نظر گرفته شده". چیزی که قرار می گیرد قبل از EJ, همیشه چیزی است که اتفاق می افتد یا پیدا می شود در آن مکان.

  • lerni یاد گرفتن → lernejo مدرسه = جایی که برای آموزش تعیین شده
  • dormi خوابیدن→ dormejo خوابگاه = اتاقی برای خواب
  • eliriخارج شدن → elirejo محل خروج= جایی(معمولا در) که از طریق آن کسی میـتواند خارج شود
  • redakti تصحیح کردن→ redaktejo محل تصحیح = جایی که کسی تصحیح می‌کند(مثلا مجله را)
  • akcepti قبول کردن→ akceptejo محل پذیرش = مکانی که کسی پذیرفته می‌شود(در هتل، کنگره و غیره)
  • necesaلازم → necesejoجای لازم = مکانی برای عمل لازم مسلمی که ترجیح داده میشود به طور مستقیم بیان نشود(ادرار و مدفوع کردن)
  • preĝi دعا کردن→ preĝejo پرستشگاه = محلی برای دعا و انجام سایر کارهای مذهبی. لغت preĝejo به‌طور سنتی به‌ویژه برای پرستشگاه‌های مسیحی به‌کار می‌رود، در حالی که برای سایر مذاهب، ترجیح می‌دهند که از لغت‌های ویژه دیگری استفاده شود moskeo, sinagogo, templo و غیره. ولی preĝejo را برای هر مذهبی می‌توان استفاده کرد. برای مذهب مسیحی لغتkirko وجود دارد (که خیلی از آن استفاده می‌شود). ساده‌ترین راه استفاده از: عبادتگاه مسیحی , عبادتگاه اسلامی , عبادتگاه هندوها و غیره است.
  • ĉevalo اسب→ ĉevalejo اصطبل = محل(خانه) اسب
  • mallibero اسارت → malliberejo اسارتگاه = مکانی برای اسارت، برای زندانیان (= prizono)
  • libro کتاب → librejo کتابفروشی = فروشگاه کتاب (مجموعه یا محل نگهداری کتاب هست کتابخانه)
  • rizo برنج→ rizejo شالیزار = محلی(مثل کشتزار) که برنج در آن کاشته می‌شود
  • herbo بوته → herbejo بوته‌زار = جایی که بخصوص بوته می‌روید(نه درخت و غیره)
  • tajloro خیاط → tajlorejo خیاط‌خانه = جایی که خیاط کار می‌کند
  • ministro وزیر→ ministrejo وزارتخانه = محل(خانه، اداره وزیر)
  • malsanulo بیمارستان → malsanulejo = مکانی که از بیمار مراقبت شده و درمان می‌شود (= hospitalo)
  • TTT (صفحات اینترنی تلفظ می‌شود "to to to") → TTT-مکان ("to-to-to-مکان") = TTT-سرور، یافت می‌شوند TTT صفحه(مکانی که صفحات اینترنتی در آن یافت می‌شوند
  • ejo = محل (تعیین شده برای کاری خاص)

اگر در مورد یک کارخانه یا چیز مشابهی است، ترجیح دارد که از ترکیبات روشن‌تری استفاده شود: tabakfarejo کارخانه ساخت تنباکو = "جایی که سیگار برگ یا دیگر محصولات تنباکویی تولید می‌شوند", ŝtalejo یا ŝtalfabriko کارخانه ساخت فلز= "fabriko de ŝtalo", gisejogisfabriko کارخانه ساخت چدن= "کارخانه ساخت چدن و چیزهای چدنی".

EM

EM = "تمایل به چیزی/ گرایش".

EM- بیشتر اوقات نشان می‌دهد، که چیزی به دلیل طبیعتش، اغلب یا مدام به آن عمل تمایل و گرایش دارد.

  • timi ترسیدن → timema ترسو= تسلیم در برابر ترساندن، معمولا ترسان
  • manĝi خوردن→ manĝema پرخور= تسلیم در برابر خوردن زیاد یا به دفعات
  • kompreniفهمیدن → komprenema فهمیده= به گونه‌ای که کسی همیشه میخواهد بفهمد
  • venĝiانتقام گرفتن → venĝemaانتقام‌گیر = به گونه‌ای که کسی میخواهد انتقام بگیرد، بی گذشت
  • puraتمیز → puriتمیز کردن = تمیز بودن → purema = به گونه‌ای که کسی بخواهد تمیز باشد

گاهی اوقات از EM برای نشان دادن خواست لحظه‌ای یا اتفاقی یا به دلیل نیاز گذرا استفاده میشود:

  • Ŝi sentis fortan manĝemon. (= ... fortan malsaton.) - او(زن) تمایل به غذا پیدا کرد. (= ... گرسنگی شدید.)
  • Subite li fariĝis terure dormema. (= ... terure dorme laca.) - ناگهان او(مرد) به شدت خواب آلود شد... (= ... به شدت خسته.)

به جای آن میتوان از لغات ترکیبی با vola: manĝivola, venĝovolaاستفاده کرد. ولی به طور معمول. EM کافیست.

در بسیاری لغات EM نشاندهنده توانایی است:

  • produkti تولید کردن→ produktemaمولد = به گونه‌ای که کسی بتواند خیلی تولید کند
  • kreiخلق کردن → kreemaخلاق = به گونه ای که کسی می تواند بسیار خلق کند

همچنین از لغات ترکیبی باpovaیا kapabla: produktipova, kreokapablaمیتوان استفاده کرد. با این حالEM به اندازه کافی روشن است.

در برخی لغات EM به این معناست ، که کسی به دلیل طبیعتش با چیزی تهدید میشود، که کسی چیزی را به خطر میاندازد، که نمی‌خواهد:

  • erari گمراه شدن→ eraremaمتمایل به گمراه شدن = به گونه ای که کسی به راحتی یا اغلب گمراه میشود
  • mortiنشان دادن → mortemaمتمایل به نشان دادن = به گونه ای که کسی می تواند, حتی باید نشان دهد

گاهی EM-لغت, ساخته میشود، ولی از فعل ریشه نگرفته است:

  • gastoمهمان → gastemaمهماندوست = آنگونه که کسی از مهمانها خوشش میاید
  • la sama sekso همان جنسیت→ samseksemaمتمایل به همان جنسست = به گونه ای که کسی جنسیت خودش را ترجیح میدهد

Gastema به این ترتیب می‌توان آنرا فهمید "ema mem gasti". اگر در مورد چنان معنی نباشد، بهتر است استفاده شود از ترکیباتی با ama: gastama = "tia, ke oni amas gastojn", samseksama همجنس دوست= "tia, ke oni amas la propran sekson". از سوی دیگر در حالیکهAM به نظر زیادی قوی یا از نظر حسی غیر مفید به نظر برسد، استفاده از EM ترجیح داده میشود.

لغاتی که باEM ساخته میشوند، بیشتر اوقات دارند A-پایانه, ولی میتوانند هر پایانه دیگری را نیز داشته باشند. اگر O استفاده شود، پایانه ECنیز اضافه میشود: manĝemeco, timemecoو غیره. ولی EC معمولا نیازی نیست. اگر این لغات را استفاده کنیم هم صحیح هستند: manĝemo, timemo و غیره. قبل از پسوند UL میتوان حذف کرد EM را اگر معنی روشن است: timemulotimulo, drinkemulodrinkulo.

EM همچنین به عنوان ریشه معمولی استفاده میشود: emo = تسلیم لحظه‌ای ema =تسلیم شده لحظه‌ای.

END

END = "باید انجام شود". میتوان از END فقط برای افعال متعدی استفاده کرد.

  • pagi پرداختن→ pagendaقابل پرداخت = به گونه ای که باید آنرا پرداخت کرد, کسی باید آنرا بپردازد
  • respondiپاسخ دادن → respondenda قابل پاسخ دادن= به گونه ای که به آن باید پاسخ داده شود, که کسی به آن پاسخ دهد

ER

ER = "قسمت بسیار کوچکی از یک کل". ER وقتی استفاده میشود که چیزی از قسمت‌های بسیار کوچک از یک نوع تشکیل شده‌است. چیزی که قبل از ER قرار میگیرد، همیشه آن چیز کلی را نشان میدهد که ذرات از آن تشکیل شده‌است:

  • sabloشن → sableroخرده شن = شن ریزه
  • neĝo برف→ neĝeroخرده برف = دانه ریز برف
  • mono پول→ moneroپول خرد = بخشی از پول فلزی (پول خردکاغذی نامیده میشود بلیط پولی یاکاغذ پولی)
  • fajro آتش→ fajreroشراره آتش = بخش بسیار کوچک درخشان(پرواز کنان)(همچنین شراره الکتریکی را جرقهمی نامند)
  • eroذره = قسمت کوچک(تشکیل دهنده)

ER یکی از بسیار قطعات مشابه به زحمت قابل تشخیص که کل را تشکیل میدهند را نشان میدهد. اگر در مورد انواع مختلف یاقطعات جداگانه باشد،ازER استفاده نمیشود، بلکه از PART: mondoparto (≈ kontinento), landparto, korpoparto, parto de libro. اگر در مورد قطعه‌ای باشد, که از یک کل در اثر خرد شدن یا دریدن بوجود آمده‌است، باید استفاده شود از PEC: Mi disŝiris la leteron kaj disĵetis ĝiajn pecetojn en ĉiujn angulojn de la ĉambro.

ESTR

ESTR = "شخصی که هدایت میکند یا تصمیم میگیرد، صاحب". آن چیزی که قبل از ESTRقرار میگیرد، همیشه جا یا محلی است که صاحب تصمیم می‌گیرد، یا چیزی است که در مورد آن تصمیم می‌گیرد:

  • ŝipo کشتی→ ŝipestroفرمانده کشتی = کسی که در مورد کشتی تصمیم میگیرد
  • imperioامپراطوری → imperiestroامپراطور = عنوان هدایت کننده امپراطوری
  • grupo گروه→ grupestro رئیس گروه= راهنمای گروه
  • urboشهر→ urbestroشهردار = فرد منتخب برای هدایت و اداره کردن شهر
  • lernejo مدرسه→ lernejestroرئیس مدرسه = رهبر(مدیر) مدرسه
  • cent صد→ centestroصد رئیس = افسری مافوق صد سرباز
  • estro = رئیس با قدرت تصمیم گیری

ET

ET = "کمترین درجه, کوچکترین نوع".

  • domo خانه→ dometoخانه کوچک = خانه(بسیار)کوچک
  • varma گرم→ varmetaکمی گرم = فقط کمی گرم
  • babiliگپ زدن → babiletiگپ کم زدن = کم گپ زدن
  • iom مقداری→ iomete مقدار کمی= فقط مقداری کم
  • ŝtrumpo جوراب→ ŝtrumpetoجوراب کوچک = جوراب کوتاهی که فقط بخشی از پا و روی پا را می پوشاند
  • ridi خندیدن→ ridetiلبخند زدن =خندیدن بیصدا با دهان بسته
  • patro پدر→ patretoپدر عزیز = پدر جان, باباجان
  • manoدست → manetoدست به طرز ملیحی کوچک = دست کوچک
  • eta = کوچک, غیر شدید etigi = کوچک کردن, غیر شدید کردن etulo = انسان کوچک

گاهی از ET به عنوان پیشوند‌گونه استفاده میشود برای نشان دادن معنای خاصی:

  • burĝoبورژوا → etburĝoبورژوای کوچک = بورژوایی که بورژوا بودنش( بر اساس شرایط اجتماعی) کوچک است
  • fingro انگشت→ etfingroانگشت کوچک = انگشتی که معمولا کوچکتر از دیگر انگشتان دست است

ID

ID = "زاده". آن چیزی که قبل ازID قرار میگیرد، همیشه نشان میدهد آنچه که زاده شده، از آن آمده‌است.

معمولا ID برای لغت حیوان استفاده میشود. در آن هنگام. ID حیوان نابالغ جوانی را نشان میدهد که از نوع حیوان مربوطه متولد شده‌است:

  • bovo گاو→ bovidoگوساله = گاو نابالغ
  • kokoمرغ → kokidoجوجه = مرغ نابالغ
  • ranoقورباغه → ranido بچه قورباغه= قورباغه رشد نکرده
  • ido = بچه تازه بدنیا آمده یک حیوان

گاهی استفاده میشود از ID برای گیاه جوان: arboarbido = درختی جوان.

در کنار لغت انسانی ID نشان میدهد کودکی را بدون توجه به سنش. به آن ترتیب ازID بخصوص در عنوانها و نامهای تاریخی استفاده میکنند :

  • reĝoپادشاه → reĝidoشاهزاده = فرزند پادشاه
  • Timuroتیمور → Timuridojفرزندان تیمور = شاهزادگان آمده از سلطان تیمور لاما
  • Izraelo اسرائیل→ Izraelidoفرزند اسرائیلی = از انسانی اسرائیلی به دنیا آمده (Israelanoاسرائیلی =عضو کشور اسرائیل

گاهی IDبه صورت مجازی در کنار اسامی کشورها یا زبانهااستفاده میشود:

  • landoکشور → landidoفرزند سرزمین = انسانی که در سرزمین مشخصی به دنیا آمده, بومی
  • Latino لاتین→ Latinida lingvo زبانی با منشا لاتین= زبانی که از لاتین آمده است

IG

IG = "موثر، مسبب یا عمل تغییر دهنده". آنچه قبل از IG قرار میگیرد، همیشه نتیجه عمل را نشان میدهد.

  • akraتیز → akrigiتیز کردن = به گونه ای عمل کردن که چیزی تیز شود
    • Mi akrigas mian tranĉilon. - من چاقویم را تیز میکنم.
  • longa طولانی→ longigi طولانی کردن= کاری کردن که چیزی طولانی شود
    • La kunveno devus esti mallonga, sed la multaj demandoj longigos ĝin. - گردهمایی باید کوتاه باشد, ولی درخواستهای زیاد آنرا طولانی تر خواهدکرد.
  • pli longaطولانی تر → plilongigiطولانی تر کردن = کاری کردن که چیزی طولانی تر شود
    • Ni devis plilongigi nian viziton en Hindujo. - ما باید بازدید خود در هند را طولانی تر میکردیم.

می‌توان IGفعل را از ریشه عملی ساخت (که معمولا فعل است). چنان IG-فعلی معنی میدهد که کسی سبب شود که کسی عمل مربوطه را انجام دهد. مفعول چنان IG-فعلی آن چیزی است فاعل فعل ساده خواهد بود.

می‌توان از فعل لازم بیرون رفت.

  • sidiنشسته بودن → sidigiنشاندن = به گونه ای عمل کردن که کسی شروع به نشستن کند
    • Li sidigis sian infanon sur seĝon. - او(مرد) کودکش را روی صندلی نشاند.

. IG-یا می‌توان از فعل متعدی هم بیرون رفت. مفعول یا فاعل فعل ساده است ، یا مفعول فعل ساده:

  • kompreniفهمیدن → komprenigiفهماندن = کاری کردن که کسی بفهمد
    • Mi finfine sukcesis komprenigi lin, ke li devas iri hejmen. - من بالاخره موفق شدم به او(مرد) بفهمانم, که او باید برود به سمت خانه.
    • Mi ne povis komprenigi la ŝercon al li. - من نتوانستم شوخی را به او(مرد) بفهمانم.

می‌توان همچنین IG-فعل را از ریشه‌ای که به طور معمول اسم است، ساخت.

آنگونه IG-فعل می تواند معنی بدهد، که کسی به گونه‌ای عمل میکند، که چیزی، آنی بشود که ریشه نشان میدهد، ولی می‌تواند همچنین به این معنا باشد، که کسی چیزی را به گونه‌ای مانند ریشه انجام دهد، یا می‌تواند به این معنی باشد، که کسی سبب میشود، که جسمی مربوط به ریشه، عملی را انجام دهد :

  • edzo شوهر→ edzigiهمسر (شوهر) کردن = به گونه ای عمل کردن که کسی شوهر(همسر) شود
    • Li edzigis sian filon al riĉa fraŭlino. - او(مرد) پسر خود را با دختر ثروتمندی همسر کرد.
  • pintoنک → pintaتیز → pintigi تیز کردن= به گونه ای عمل کردن که چیزی تیز شود, که چیزی نک دار شود
    • Se vi volas skribi, vi devas unue pintigi vian krajonon. - اگر میخواهی بنویسی, باید ابتدا مداد خود را تیز کنی.
  • flamoشعله → flamiزبانه کشیدن → flamigiشعله ور کردن = به گونه ای عمل کردن که چیزی شعله ور شود
    • Petro flamigis la fajron per forta blovado. - پترو آتش را به وسیله وزش شدید, شعله ور کرد.

IG-فعل را می‌توان از جمله با حرف اضافه هم ساخت:

  • en در domoخانه → endomigi در خانه کردن= حرکت کردن در خانه
    • Kiam komencis pluvi, ŝi rapide endomigis la infanojn. - وقتی باران شروع شد, او(زن) به سرعت بچه ها را خواباند.
  • sen vesto بی لباس→ senvestigiبی لباس کردن = لباس های کسی را درآوردن
    • Janjo estis senvestigita kaj endormigita. - یانجو را لخت کرده و خوابانده بودند.

برای عکس یا مخالف sen...igi از نظر تئوری می‌توان استفاده کرد از kun...igi, ولی استفاده از اینگونه لغات معمول نیست، زیرا لغات ساده خودشان همین معنی را دارند: maski = "kunmaskigi", vesti = "kunvestigi". در چنین مواردی sen...igi میتوان استفاده کرداز پیشوند IG بدونMAL malvesti = senvestigi, malmaski = senmaskigi. Senfortigi کمابیش همان معنایmalfortigiرا دارد. عکس senfortigi از نظر تئوری "kunfortigi"است ولی این لغت خیلی سنگین و غیرلازم است. به جای آن به سادگی میتوان گفت fortigi.

فعل متعدی را با واژک یا آوند نیز می تواند ساخته شود:

  • for دور→ forigiدور کردن = با حرکت دور کردن, با برداشتن دور کردن, به وسیله مالش پاک کردن, با خراش دادن پاک کردن
    • Per forta lesivo ŝi sukcesis forigi la nigrajn makulojn. - به وسیله قلیای غلیظ او(زن) موفق به پاک کردن لکه های سیاه شد.
  • al به→ aligiپیوست کردن = اضافه کردن, به پیش نهادن
    • Ili baldaŭ discipline aligos siajn fortojn al tiu komuna granda armeo. - آنها به زودی طبق مقررات قدرت خود را بر آن ارتش بزرگ مشترک, اضافه خواهند کرد.

وقتی ریشه، نه از نوع گونگی است, و نه عملی, باید همیشه مواظب بود که از شکل بدون پسوند ساده فعل استفاده کند ، یا فعلی با پسوند IG. اغلب سنت و رسم زبانی معنی IG-گونگی میدهد: konfuzo = بی نظمی → konfuzi = بی نظمی ایجاد کردن, بی نظمی کردن. گاهی سنت هم استفاده از شکل دارای IGرا انتخاب کرده‌است: grupogrupigi = یکی شدن با گروه(ها)، مستقر شدن در گروه(ها). بعضی اوقات سنت معانی مختلفی برای شکل ساده و IGشکل پیشنهاد کرده‌است، ولی هر دو معنی از نوع , IG-هستند گونه: kolorokolori = به چیزی رنگ خود را دادن, چیزی که رنگ میدهد بودن koloro رنگ→ kolorigi = کاری کردن که چیزی رنگی شود. اما نمی‌توان انتظار داشت که همه همیشه این اختلافات کوچک را رعایت کنند. مثلا koloriو kolorigi. گاهی شکل ساده فعل از نوع IG-گونه: معنی نمی‌دهدlumoنور → lumi = نور پراکندن lumolumigi = کاری کنی که چیزی روشن شود, روشن کردن. گاهی هر دو شکل، معنی یکسانی دارند: ordo نظم→ ordi یا ordigi = ایجاد نظم, نظم برقرار کردن, منظم کردن. در حال حاضر به طور کلی ترجیح داده میشودشکل ordigi.

بسیاری اوقات پسوند IG اضافی به لغتی اضافه میشود که معمولا چنین پسوندی ندارد. این حالت قابل تحمل است در صورتیکه نتیجه اینکار روشنتر شدن موضوع باشد. ولی به طور معمول باید از شکل‌های سنتی استفاده کرد.به هر حال اینگونه اشکال در همه موارد پایدار نیستند.در برخی موارد استفاده از پسوند IGمیتواند اجباری نباشد چون شکل ساده فعل به سختی معنی دیگری دارد. احتمالا از شکل ساده‌تر فعل بدون IG. استفاده خواهیم کرد. اغلب هر دو شکل فعل به طور همزمان قابل استفاده هستند بدون اینکه اختلافی در معنی داشته باشند. : loki/lokigi, arkivi/arkivigi, listi/listigi.

IG معمولا با پایانه فعلی ظاهر میشود، ولی همچنین با پایانه‌های O, Aیا E هم میتوانند به کار روند. آن پایانه‌ها همان معنی عمل شکل فعلی را خواهندداشت : akrigo = "عمل تیز کردن", akriga = "مربوط به عمل تیز کردن، تیز کننده" sidigo = "عمل نشاندن" sidige = "مربوط به عمل نشاندن، (در حال) نشاندن", edzigo = "عمل همسر شدن" edziga = "مربوط به عمل همسر شدن".

IG همچنین مانند ریشه معمولی استفاده میشود: igi= سبب انجام کاری به وسیله کسی شدن.

IĜ = "گذار به حالت جدید، محل جدید، به عمل جدید" . چیزی که جلوی IĜ قرار میگیرد، همیشه نتیجه گذار را نشان میدهد.

  • palaرنگ پریده → paliĝiرنگ پریده شدن =به صورت رنگ پریده در آمدن
    • Li paliĝis pro la ŝoko. - او به دلیل شوک, رنگش پرید.
  • longaبلند → longiĝi بلند شدن= طولانی شدن
    • La tagoj longiĝas, printempo alvenas. - روزها بلندتر میشوند, بهار میاید.
  • pli longaطولانی تر → plilongiĝiطولانی تر شدن= بلندتر شدن
    • Li asertas, ke post la vizito al la miraklisto lia kruro plilongiĝis. - او اطمینان میدهد, که پس از ملاقات با معجزه گر, ساق پایش بهتر شد.

IĜ-فعل که با استفاده از فعل غیر متعدی ساخته میشود، گذر به عمل مربوطه را نشان میدهد.IĜدر چنان جمله‌ای بنابراین تقریبا معادل پیشوند EKاست. گاهی IĜ-افعال نشان میدهد تمایلی به اینکه عمل به خودی خود اتفاق افتاده، یا عمل ناخواسته بوده‌است:

  • sidiنشسته بودن → sidiĝi در حالت نشسته قرار گرفتن= نشستن
    • Li sidiĝis sur la sofo. - او(مرد) روی کاناپه نشست.
  • estiبودن → estiĝi شروع شدن= شروع به بودن کردن
    • Estiĝis kverelo inter ili. - دعوایی بین آنها به وجود آمد.
  • morti مردن→ mortiĝiکشته شدن = مردن(ناخواسته)
    • Mia onklo ne mortis per natura morto, sed li tamen ne mortigis sin mem kaj ankaŭ estis mortigita de neniu; unu tagon, promenante apud la reloj de fervojo, li falis sub la radojn de veturanta vagonaro kaj mortiĝis. - عموی من به مرگ طبیعی نمرد, ولی خودش را نکشت و همچنین کسی هم او را نکشت, یکروز در حالیکه نزدیک خط راه آهن قدم میزد, زیر چرخهای قطاری که میگذشت افتاد و مرد(کشته شد).

      mortiگذار (از زندگی به مرگ) را نشان میدهد. در اینجا استفاده از IĜنشان میدهد که مرگ به طور ناخواسته, تصادفی اتفاق افتاده است.

همچنین می‌توان از IĜفعل فعل متعدی ساخت. در چنین فعلی IĜ معنای متعدی ندارد، بلکه فقط به عنوان متعدی‌کننده فعل لازم رفتار میکند.

  • malfermiباز کردن → malfermiĝiباز شدن = باز شده شدن, باز شده(به وسیله خودش)
    • La knabo malfermis la pordon. - پسر در را باز کرد.
    • La pordo brue malfermiĝis. - در با سر و صدا باز شد.
  • turniچرخاندن → turniĝi چرخیدن= چرخیده, چرخنده(به وسیله خودش)
    • La knabo turnis sian kapon. - پسر سرش را برگرداند.
    • La tero turniĝas ĉirkaŭ sia akso. - زمین به دور محور خودش می چرخد.
  • ruli غلتاندن→ ruliĝiغلتیدن = حرکت کردن به وسیله غلتش, غلت خوردن(به وسیله خودش)
    • Kiu rulas ŝtonon, al tiu ĝi revenos. - کسی که سنگ را بغلتاند, به سمتش برخواهد گشت.
    • Ili rulis sian ĉaron. - آنها ارابه های خود را غلتاندند.
    • La vinberoj elpremite ruliĝadis sur la teron. - حبه های انگور با کنده شدن, روی زمین غلتیدند.
    • La veturilo ruliĝis tre rapide. - وسیله نقلیه بسیار سریع غلتان شد.

IĜ-فعل که از افعال متعدی ساخته میشوند ، اغلب مشابه . فعل مجهولهستند. اختلاف اینجاست که IĜفعل نشان میدهد که عمل کما بیش به خودی خود اتفاق افتاده، یا اینکه ما در مورد چیزی که احتمالا سبب عمل شده، علاقه‌مند نیستیم: Li estis naskita en Januaro. جمله مجهول عادی. بخصوص به عملی که انجام شد و نتیجه آن به این صورت درآمده، توجه میکند (به دلیل ITشکل). Li naskiĝis en Januaro. او به دنیا آمده شد. توجه بیشتر به متولد شده، کودک، تا به زاینده، مادر

میتوان از ریشه‌ای که معمولا اسم است IĜ-فعل ساخت. معنی چنان فعلی نشان میدهد که مسند یا فاعل جمله دقیقا همانی میشود که ریشه نشان میدهد، یا مشابه ریشه میشود، یا عملی بر آن اتفاق میفتد که مشخصه ریشه است:

  • edzinoهمسر(زن)→ edziniĝi همسر شدن= همسر(زن) کسی شدن
    • Ŝi edziniĝis kun sia kuzo. - او (زن) با پسرخاله اش ازدواج کرد.
  • pinto نوک→ pinta تیز→ pintiĝiتیز شدن = دارای نوک(تیز)شدن
    • Malgraŭ liaj penoj la krajono ne pintiĝis. - برخلاف کوشش های او, مداد تیز نشد.
  • flamoشعله → flamiشعله بودن → flamiĝiشعله ور شدن = شروع به شعله کشیدن کردن
    • Ligno fendita facile flamiĝas. - چوب شکافته به آسانی آتش میگیرد.

می‌توان از جمله دارای حرف اضافه نیز IĜ-فعل ساخت. معنی دقیق ، بستگی به حرف اضافه دارد. برای مثال اگرحرف اضافه مکانی یا حرکتی باشد، معنی IĜ "رفتن، حرکت کردن، تغییر مکان دادن"خواهد است:

  • en domoدر خانه → endomiĝiدر خانه شدن = به خانه آمدن
    • Kiam la fulmotondro komenciĝis, ni tuj endomiĝis. - وقتی رعد و برق شروع شد,ما بلافاصله به خانه آمدیم.
  • sen vestoبدون لباس → senvestiĝiبدون لباس شدن = عریان شدن, در آوردن لباسهای خود
    • Senhonte mi senvestiĝis antaŭ ili. - بدون خجالت من خودم را جلوی آنها عریان کردم.

همچنین می‌‌توان افعال لازم‌کننده را از واژک یا از آوند ساخت:

  • al به→ aliĝiپیوستن = اضافه شدن, عضو شدن, شرکت خود را اعلام کردن
    • Al lia antaŭa embaraso aliĝis nun iom da konfuzo. Ĉu vi jam aliĝis al la kongreso? - بر گرفتاری او اکنون کمی آشفتگی هم اضافه شد. آیا شما به کنگره پیوسته‌اید؟
  • senبدون → seniĝi بدون شدن= بدون چیزی شدن, از چیزی آزاد شدن
    • Mi ne plu eltenas ilin, ni devas seniĝi je ili. - من دیگر نمی توانم آنها را تحمل کنم, ما باید از آنها رها شویم.

IĜ معمولا با پایانه فعلی ظاهر میشود، ولی میتواند همچنین پایانه‌های O، Aیا Eهم داشته باشد. آنگونه شکلها معنی مشابه فعل را نشان میدهند: akriĝo = "عمل تیز کردن", akriĝa = "مربوط به عمل تیز کردن", sidiĝo = "عمل نشسته شدن", sidiĝe = "مربوط به عمل نشسته شدن، در حال نشسته شدن", edziĝo = "عمل همسر شدن", edziĝa = "مربوط به عمل همسر شدن", unuiĝo = "عمل یکی شدن".

گاهی IĜلغت با پایانه همراه با پایانه Oپایانه: Unuiĝo Franca por Esperanto می‌توانند نتیجه عمل گذرا را نشان دهند(نام انجمن). Dio nomis la sekaĵon Tero, kaj la kolektiĝojn de la akvo Li nomis Maroj.

لازم‌کننده همچنین مانند ریشه معمولی استفاده می‌شود : iĝi = شدن.

IL

IL = "دستگاه، وسیله، اسباب".

  • segiاره کردن → segilo اره= ابزار اره کردن
  • fosi چاله کندن→ fosiloبیل = ابزاری برای چاله کندن
  • kudri دوختن→ kudriloسوزن =ابزاری تیز برای دوختن
  • tondiبریدن→ tondilo چاقو= ابزاری برای بریدن(متشکل از دو تیغه)
  • ŝlosiقفل کردن → ŝlosiloکلید = وسیله‌ای که آنرا در قفل می‌پیچانند تا قفل یا باز کنند
  • manĝi خوردن→ manĝilo وسیله خوردن= ابزار خوردن(بشقاب، قاشق، چاقو، چنگال، چوب کوچک غذا،لیوان یا چیزهای مشابه)
  • sonoriزنگ زدن → sonorilo وسیله زنگ زدن= دستگاهی که زنگ میزند(استفاده کننده از وسیله زنگ زدن، زنگ نمی‌زند، بلکه به (صدا)زنگ در میاورد
  • presiچاپ کردن → presiloدستگاه چاپ = ماشینی برای چاپ کتاب، مجله و غیره
  • komputiمحاسبه کردن → komputiloماشین حساب = (برقی) وسیله‌ای برای کار کردن با اطلاعات و انجام دادن سریع محاسبات
  • aboni مشترک شدن→ abonilo وسیله مشترک شدن= کاغذی که به وسیله آن می‌توان چیزی را مشترک شد
  • aliĝi پیوستن→ aliĝilo وسیله پیوستن= کاغذی که به وسیله آن پیوستن به چیزی(مثلا کنگره) امکانپذیر است
  • kuraci درمان کردن→ kuraciloابزار درمان = هر چیزی که برای درمان کمک میکند(مثلا دارو)
  • iloوسیله=دستگاه، ابزار ilaroمجموعه ابزار = مجموعه ابزار کار

پسوندIL معنی بسیار عمومی دارد. برای اینکه خودش را دقیقتر معرفی کند، می‌تواند از ترکیباتی با بقیه ریشه‌ها استفاده کند، برای مثال:ماشین چاپ, دستگاه حمل و نقل, فروش خودکار. ولی اغلب بهتر است IL-شکل.

در برخی لغتهای ILبا پایانه قسمت عمل لغت فهمیده میشود. چیزی که قبل از ILقرار میگیرد، خودش عملی را نشان نمیدهد، بلکه نتیجه عمل را نشان میدهد: fajrofajrilo = ابزاری برای آتش زدن(نه"وسیله‌ای برای آتش گرفتن")

IN

IN = "جنسیت قابل زاییدن". پسوند IN فقط برای چیزی استفاده می‌شود که بتواند جنسیت داشته باشد، معمولا انسان یا حیوان. IN جنسیت زنانه را معنا میدهد(و احتمالا معنای جنسیت مردانه را حذف میکند).

بیشتر اوقات پسوند IN به لغتی اضافه میشود که معنای مردانه دارد. در آن صورت معنای جنسیت زنانه پیدا میکند:

  • patro پدر→ patrinoمادر = انسانی که بچه‌ای به دنیا آورده
  • viroمرد → virino زن= انسان مونث کاملا رشد کرده
  • knaboپسر → knabino دختر= انسان مونث جوان
  • avoپدر بزگ→ avinoمادر بزرگ = مادر پدر یا مادر مادر
  • reĝoپادشاه → reĝino پادشاه زن= زنی که مانند پادشاه، حکومت میکند، همسر پادشاه

همچنین می‌توان پسوند IN را به لغتی اضافه کرد، که از نظر جنسیتی ، خنثی است. در آن صورت معنای جنسیت زنانه پیدا خواهد کرد.

  • homo انسان→ homino انسان زن= انسانی که زن است
  • aŭtoroنویسنده → aŭtorinoنویسنده زن = نویسنده‌ای که زن است
  • pasaĝero مسافر→ pasaĝerinoزن مسافر = زنی که مسافر است
  • besto حیوان→ bestinoحیوان ماده = ماده حیوان
  • mortintoمرده → mortintinoزن مرده = زنی که مرده‌است

در مورد لغت خنثی می توان جنسیت مرد را به وسیله ریشه VIR که به صورت پیشوندگونه یا صفت گونه استفاده میشود, نشان داد.

لغات زیادی وجود دارند که در خودشان، معنای جنسیت زنانه دارند: بانو, حوری, مادر, فاحشه (غیر ترکیبی!) و غیره. به اینگونه لغتها اضافه نمیشود IN.

IN همچنین به عنوان ریشه معمولی استفاده میشود: ino = حیوان ماده (یا انسان ماده); investaĵo = لباس زنانه

IND

IND = "شایسته است یا ارزش انجام شدن دارد". ازIND فقط برای افعال متعدی میتوان استفاده کرد:

  • ami دیدن→ amindaدوست داشتنی = به گونه‌ای که شایسته دوست داشته شدن است
  • vidi دیدن→ vidindaدیدنی = آنقدر زیبا یا خوب، که ارزش دیده‌شدن دارد
  • miriتعجب کردن → mirinda شایسته تعجب = آنقدر غیرعادی، که فرد از آن تعجب میکند (= در مورد آن)
  • bedaŭri متاسف بودن→ bedaŭrindeمتاسفانه = آنقدر (بد) که برای آن تاسف خوردن شایسته است
  • indaشایسته = با ارزش، لایق

ING

ING = "نگهدارنده، که در آن کسی (قسمتی از) چیزی را نگه میدارد". چیزی که قبل از ING قرار میگیرد، چیزی است که آنرا در نگهدارنده قرار میدهند:

  • glavo شمشیر→ glavingoغلاف شمشیر = وسیله‌ای لوله‌مانند که در آن تیغه شمشیر را قرار میدهند
  • cigaroسیگار برگ → cigaringoچوب سیگار = لوله‌ای که سیگار را برای دود کردن،در آن قرار میدهند
  • ŝraŭbo پیچ فلزی→ ŝraŭbingoمهره = حلقه‌ای که پیچ را در آن می‌پیچند
  • ovoتخم مرغ → ovingoجا تخم مرغی = ظرفی که در آن برای خوردن تخم مرغ قرار میدهند
  • ingoغلاف = نگهدارنده (بویژه برای شمشیر), چیزی که بخشی از چیزی راکه نگه داشته‌است میپوشاند، eningigiدر غلاف کردن = در غلاف قرار دادن

ISM

ISM = "آموزه، حرکت، سیستم، روش عمل "و غیره. گاهی ISM-vorto همچنین نشان میدهد مثالی از نوعی ویژه از روش عمل. معنی ISM بنا بر عکس العمل تغییر میکند، و بسیار بستگی دارد به آنچه که پشت آن قرار دارد.

  • Stalino استالین→ Stalinismoاستالینیسم= اعتقادات سیاسی استالین
  • Kristano مسیحی→ Kristanismo مسیحیت= مذهب مسیحیان، مذهب عیسی مسیح
  • kolonio مستعمره→ koloniismoسیاست استعماری = بهره‌کشی از مستعمره‌ها به وسیله دولت قوی
  • kapitalo سرمایه→ kapitalismoسرمایه‌داری = سیستم اقتصادی مالکیت سرمایه خصوصی
  • alkoholoالکل → alkoholismoالکلیسم =وابستگی بیمارگونه به الکل
  • diletanto دوستدار هنر تفننی→ diletantismoاعتقاد به هنر تفننی = عمل آماتوری و سرهم بندی
  • patriotoمیهن پرست → patriotismoمیهن پرستی = عشق و فداکاری برای میهن خود
  • la Angla lingvoزبان انگلیسی → Anglismoانگلیسم = جداسازی زبان انگلیسی

IST

IST = "شخصی که اغلب به چیزی اشتغال دارد(احتمالا به صورت تخصصی). چیزی که قبل از IST قرار میگیرد, همیشه آن چیزی است که فرد بدان اشتغال یا گرایش دارد.

یک سوءتفاهم غالب آن است که IST معادل است با "فرد متخصص", ولی معنی آن واقعا بسیار گسترده‌تر است:

  • verki نوشتن→ verkistoنویسنده = کسیکه معمولا می‌نویسد
  • kuraci درمان کردن→ kuracistoدرمانگر = کسیکه به صورت تخصصی درمان میکند
  • artoهنر → artisto هنرمند= کسیکه هنر را به کار میبرد
  • bicikloدوچرخه → biciklistoدوچرخه سوار = کسیکه اغلب دوچرخه‌سواری میکند
  • ŝteli دزدیدن→ ŝtelistoدزد = کسی که معمولا میدزدد
  • Esperantoاسپرانتو → Esperantistoاسپرانتیست = کسی که اسپرانتو را میداند و استفاده میکند

در صورت نیاز میتوان لغتهای دقیقتری ساخت. به جای لغت عمومیfiŝisto میتوان از لغت fiŝkaptistoاستفاده کرد به معنای کسیکه ماهی میگیرد (= ماهیگیر), در مورد fiŝbredisto, کسیکه ماهی پرورش میدهد fiŝvendisto, کسیکه ماهی می فروشد.

برای لغت‌های با پسوند ISTمعمولا وجود دارد لغت‌های باپایانه ISM. ارتباط بین این دو نوع لغت میتواند بسیار مختلف باشد: alkoholisto =فرد وابسته به الکل، معتاد به الکل; alkoholismo = بیماری ابتلا به وابستگی به الکل; kapitalisto =فردی که سرمایه زیادی دارد; kapitalismo = سیستم اقتصادی با مشخصه سرمایه‌های شخصی. لغتهای بسیاری وجود دارند با پایانه "ist"یا "ism", و آنهایی که از یک ریشه و پیشوند ساخته نشده‌اند، برای مثال: turistoturismo, faŝistofaŝismo, ekzistencialistoekzistencialismo.

معمولا IST معنی میدهد "حمایت کننده از ایسم مربوطه". در آن حالت IST = ISM-AN: oportunisto = oportunismano, کسیکه بر اساس فرصت‌طلبی رفتار میکند، komunisto = komunismano, حمایت کننده ایده کمونیسم. ولی IST همیشه برابر ISM-AN. نیست. برای مثال. kapitalisto (سرمایه دار)برابر (عضو سیستم سرمایه‌داریkapitalismanoنیست.

نکته: AN و IST در برخی موارد بسیار مشابه هستند. در آن شرایط میتوان بر اساس خواست، انتخاب کرد. معمولا از چیزی استفاده میشود که شکل جهانی تری(قابل قبول عمومی) ایجاد میکند. به طور مثال در موردKristo, Kristanoو Kristanismoصحبت میشود. شکل‌های Krististo و Kristismo هیچگاه دیده نمیشوند. آنها به اندازه یکسان منطقی هستند، ولی کمتر جهانی هستند.مقایسه کنید با Budho, Budhistoو Budhismo, که در این موارد مساله برعکس است، همچنین در مورد جهانی‌بودن. در کنار Budhisto همچنین استفاده میشود از Budhano, که همانقدر منطقی است، ولی در موردBudhanismo کسی صحبت نمیکند.(بعضی‌ها بجای آن استفاده میکنند از Budao, Budaisto و Budaismo.)

بنابراین حتما نگوییدkirurgisto, astronomisto, ekologisto وغیره. ولی در بسیاری موارد به وسیله پسوندIST می‌توان لغتی موازی را برای آن فردایجاد کرد، در صورتی که لغتی جداگانه برای آن چیزی که او بدان مشغول است، وجود داشته باشد:

  • kirurgiokirurgiisto = جراح
  • diplomatiodiplomatiisto = دیپلمات
  • gimnastikogimnastikisto = ژیمناست

NJ

به وسیله NJ اسامی نوازشی برای خانمها درست میکنند. قبل ازNJاز شکل مخفف اسم فرد استفاده میشود. بنا بر عادت 1 تا 5 حرف اسم فرد نگه داشته میشود:

  • MarioManjoMarinjo - ماریو → ماریو جان
  • KlaroKlanjo - کارلو → کارلوجان
  • SofioSonjoSofinjo - سوفیا →سوفیا جان
  • PatrinoPanjo - مادر → مادر جان
  • OnklinoOnjo - عمه → عمه جان
  • FratinoFranjo - خواهر → خواهر جون

در صورت استفاده از NJمعمولاپایانهINحذف میشود. گاهی می‌توان قسمتINرا نگهداشت، در صورتیکه شکل خوش صداتری داشته باشد: kuzinoKuzinjo, knabinoKnabinjo. حتی ممکن است پسوند اضافه‌تر INاستفاده کرد، اگر به خوش صداتر شدن واژه کمک کند: KlaroKlarinoKlarinjo.

OBL

OBL = "ضرب". OBL قابل استفاده است فقط با لغت‌های شمارشی و لغتهای با معنی مشابه. چیزی که قبل ازOBL قرار میگیرد، همیشه نشان میدهد که ضربدر چند باید بشود:

  • du دو→ duoblaدو برابر =ضربدر دو شده
  • du دو→ duoble دو برابر=ضرب در دو شده
  • duدو → duobloدو برابر = مقدار دو برابر
  • dek ده→ dekobla ده برابر= ضرب در ده شده
  • dek ده→ dekobleده برابر = ضرب شده در ده
  • dek ده→ dekobloده برابر = مقدار ده برابری
  • cent dek duصد و دوازده → cent-dek-du-obla = ضربدر شده112
  • cent dek duصد و دوازده → cent-dek-du-oble = ضربدر 112
  • cent dek du صدو دوازده→ cent-dek-du-oblo = مقدار 112 برابر

OBL-لغت با A-پایانه می‌تواند معنی بدهد که چیزی تشکیل شده است از آن تعداد قسمت:

  • duobla vestoلباس دوبرابر = لباسی که از دو لایه لباس تشکیل شده
  • duobla fadenoنخ دو برابر = دو نخی که کنار یکدیگر گذاشته شده‌ و به عنوان یک نخ استفاده میشوند

قبل از OBL همیشه عددی نوشته میشود. برای روشی بیشتر برای جدا کردن لغت از خط فاصله استفاده میشود. خط فاصله جایی قرار میگیرد که معمولادر عدد اصلی فاصله وجود داردspacetoj en la : dek dudekduoblo یاdek-duoblo; dudekdudekoblo; du mil dudekdumildudekoble یا ترجیحا du-mil-dudekoble.مقررات مشابهی وجود دارد برای ON وOP.

ON

ON = "تقسیم". ON فقط با لغات شمارشی و لغاتی با معانی مشابه قابل استفاده است. چیزی که جلوی ON قرار میگیرد، نشان میدهد که تقسیم بر چند بشود:

  • du دو→ duono نیم= یکی از دو قسمت مساوی یک کل ½
  • du دو→ duona یک دومی= به اندازه یک دوم، نیم (چیزی) بودن
  • duدو → duoneیک دوم = به اندازه یک دوم، یک دوم(چیزی) بودن
  • dekده → dekono یک دهم= یکی از ده قسمت مساوی چیزی 1/10
  • dekده → dekonaیک دهمی = یک دهم ، یک دهم(چیزی) بودن
  • dekده → dekoneیک دهمی = به بزرگی یک دهم، یک دهم(چیزی) بودن

برای ON-لغات همان مقررات نوشتاری استفاده میشود که استفاده میشود برای OBL.

گاهی ON اشتباه میشود با ریشه PART. برای مثال نمی‌توان گفت 1}*landonoبرای landparto = "بخش از کشور". ON بخش از چیزی را که قبل از آن قرار گرفته، نشان نمیدهد، بلکه بخشی از چیز دیگری را.Triono نیست بخشی از tri,بلکه یکی از سه قسمت مساوی یک چیز دیگر.

OP

OP = "گروهی با تعداد مشخصی از اعضا". OP فقط با لغات شمارشی و لغاتی با معانی مشابه قابل استفاده است. آنچه قبل از OP قرار میگیرد، همیشه نشان میدهد که گروه چند عضو دارد:

  • unuیک → unuopoتک = یک چیز یا فرد تنها
  • unu یک→ unuopaیک نفره = تنها، جداگانه
  • unu یک→ unuopeیک نفره = هر کسی برای خودش
  • du دو→ duopoدوتایی = گروه دوتایی، زوج
  • duدو → duopaدوتایی = متشکل از دو عضو
  • duدو → duopeدوتاییدوتایی = در گروهی با دو عضو، در گروه‌های دو تایی
  • dek ده→ dekopoده تا = گروه ده
  • dekده → dekopaده نفره = متشکل از ده عضو
  • dekده → dekopeده تایی = در گروهی با ده عضو، در گروه‌های ده‌تایی

برای OP-لغات همان مقررات نوشتاری استفاده میشود که برای OBL.

قبل از پایانه Oمی توان OP حذف کرد, زیرا Oشکل در لغات شمارشی معنی opo دارد:

  • duo =عدد دو یا دو تایی
  • trio =عدد سه یا سه تایی
  • deko =عدد ده یا ده تایی

UJ

UJ = "چیزی که تعیین شده چیزی مشخص داشته باشد". UJ در عمل سه معنی غیر مشابه دارد: "نگهدارنده", "گیاه" و "سرزمین". چیزی که قبل از UJ, قرار میگیرد، همیشه نشان میدهد که چه چیزی است (یا اتفاق میفتد) در آن.

UJ می‌تواند نگهدارنده خاص، گلدان، قوطی و غیره، را نشان دهد که برای نگهداری چیزی به کار میرود، یا در آن کسی کاری را انجام میدهد:

  • salo نمک→ salujo نمکدان= ظرف کوچکی که نمک را برای استفاده نمک سر میز غذا در آن نگهداری میکنند
  • cigaro سیگار برگ→ cigarujo جاسیگاری= قوطی سیگار برگ
  • abeloزنبور عسل → abelujoکندوی عسل = محل نگهدای مصنوعی زنبورها (مکان طبیعی زنبورها هم ممکن است باشدabelejo, ولی آن لغت همچنین معنی "جایی که پرورش‌دهنده عسل، کندوها را نگهداری میکند"را هم میتواند داشته باشد).
  • mono پول→ monujoجای پول = کیف کوچک یا نگهدارنده‌ای مشابه برای حمل کردن پول
  • baniحمام کردن → banujoحمام = تشت یا ظرف مشابهی که کسی خود یا دیگری را در آن میشوید
  • trinki نوشیدن→ trinkujoتغار = ظرف بلند بزرگی که حیوانات از آن مینوشند

برای دقت، می‌توان لغات ترکیبی با ریشه‌هایی مانند : teskatolo, tekruĉo, tetaso, cigarskatolo, cigaredpaketo, konservoskatoloساخت.

توجه داشته باشید که چیزی که قرار میگیرد قبل از UJ همیشه باید محتوا را نشان دهد، در حالیکه چیزی که میاید قبل از SKATOL, VAZ وغیره میتواند برخی اوقات محتوی را نشان دهد، یا برخی اوقات جنس آن یا چیز دیگر، برای مثال: ladskatolo = "قوطی حلبی", lignositeloسطل چوبی = "سطلی که از چوب ساخته شده". ولی ladujo باید باشد"ظرفی برای حلب", و lignujo حتما "ظرفی برای چوب "است.

کنار اسم میوه، حبه یا گل، UJ می‌تواند رستنی را نشان دهد، معمولا درخت یا درختچه، که آن میوه ، حیه، یا گل را میدهد:

  • pomoسیب → pomujoگیاه سیب = درخت سیب
  • vinberoحبه انگور → vinberujoگیاه انگور = درختچه انگور
  • rozo رز→ rozujoگل رز = گیاه رز

همچنین میتوان گفت pomarbo, vinberarbusto غیره.

کنار نام عضوی از مردم , UJ همیشه معنای "سرزمین آن مردم "دارد:

  • Francoفرانسه → Francujoکشور فرانسه = سرزمین فرانسویها
  • Ĉino چین→ Ĉinujoکشور چین = سرزمین چینی‌ها
  • 1}Somaloسومالی → Somalujo کشور سومالی= سرزمین سومالیایی ها

گاهی UJ-لغت را برای سرزمین یا مکان، از لغتی از گونه‌ای دیگر میسازند:

  • patro پدر→ patrujoسرزمین پدر = سرزمین پدری، کشور اصلی، سرزمین خانگی
  • Esperantoاسپرانتو → Esperantujoجای اسپرانتودانها = سرزمین اسپرانتو، سرزمین(فرضی) اسپرانتیستها، دنیای اسپرانتویی(کنگره‌ها و غیره)

برای اسامی کشورها، به عنوان جایگزینUJ, از ریشهLAND به شکل پسوند استفاده میشود، و پسوند غیر رسمی I. بیشترین کشورها اسامی غیر ترکیبی دارند، مثلا Usono, Birmo, Liĥtenŝtejno, Islando (با پسوند ساخته نشدهLAND!) . AN در این موارد از پسوند برای ساخت اسامی کشورها استفاده میشود: Usonano, Birmano و غیره.

UJهمچنین به عنوان ریشه معمولی استفاده میشود: ujo = ظرف، قوطی، نگهدارنده enujigi = در ظرف یا غیره قرار دادن. در این موارد UJ هیچوقت معنی سرزمین یا رستنی ندارد.

UL

UL = "شخصی با نوعی مشخصه ". چیزی که قبل ازUL قرار میگیرد، همیشه مشخصه فرد را نشان میدهد.

  • juna جوان→ junulo آدم جوان= انسانی که با مشخصه جوانی
  • dika چاق→ dikuloآدم چاق = انسان به طورویژه چاق
  • fremda بیگانه→ fremdulo آدم بیگانه= فردی از کشور، ناحیه، شهر وغیره بیگانه
  • sanktaمقدس → sanktuloآدم مقدس = انسان به طور خاص مقدس
  • blanka سفید→ blankuloآدم سفیدپوست = آدم از نژاد سفید
  • timiترسیدن → timuloترسو = آدمی که معمولا می‌ترسد، ترسان
  • ĝibo گوژ→ ĝibuloآدم گوژپشت = فردی با مشخصه گوژ
  • milionoمیلیون → milionulo میلیونر= کسیکه میلیونها دلار/ یورو/ین... دارد
  • sen kuraĝo بی جرات→ senkuraĝuloآدم بی جرات = آدمی که جرات ندارد
  • antaŭ جلو→ antaŭulo پیشرو = فردی که جلو بود یا قبلا عمل کرده است
  • alia دیگری→ aliuloفرد دیگر = شخص دیگر

ازULدر گونه‌‌ای نام انواع حیوانات استفاده میشود، هر چند که در مورد افراد صدق نمیکند:

  • mamoپستان → mamulojپستانداران = طبقه‌ای از حیوانات که بچه‌های خود را شیر میدهند
  • brankoآبشش → brankulojآبشش داران = حیواناتی که با آبشش تنفس میکنند

از UL در موارد بسیار مختلفی میتوان استفاده کرد، همچنین برای چیزهای غیر زنده ای که کسی میخواهد آنها را به گونه‌ای نشان دهد که گویی زنده هستند::

  • nubojn skrapasابرها را می‌خراشد → nubskrapulo آسمانخراش=خانه بسیار بلند که گویی ابرها(آسمان) را می‌خراشد
  • tri mastojسه دکل → trimastuloدارای سه دکل = کشتی با سه دکل

در لغات، آنهایی که بخودی خود، فردی را نشان میدهند،بی دلیل و بدون نیاز استفاده نمیشود ازUL. بخصوص به وجوه وصفی که دارند پایانه O. . نگویید معمولا اشتباه است.UL چنان لغتی همیشه فردی را نشان میدهد و اضافه کردن parolantulo, kurintulo, konatulo, بلکه به سادگی بگویید parolanto, kurinto, konato. اگر کسی اضافه کند UL را به وجه وصفی دارای پایانهOیا دیگر لغت های شخصی , در آنصورت لغتی با معنی ویژه ساخته شده‌است. Viruloبرابر نیست باviro, بلکه معنی میدهد "فردی که مشخص‌ میشود با مردی(یک مرد مردانه)" = vireculo. Konatulo فردی با مشخصه "معروف بودن" = famuloدر حالیکه konato به سادگی تعریف میشود "انسانی آشنا با کسی".

UL به عنوان ریشه معمولی هم استفاده میشود: ulo = آدمی بدون هیچ ویژگی مشخصی.

UM

پسوند UM معنی مشخصی ندارد. با این پسوند لغاتی ساخته میشود که نوعی رابطه با آنچه قبل از آن قرار گرفته دارند. هرUM-لغت را به طور جداگانه باید یاد گرفت. با وجود این چندین گروه از این لغات معانی مشابهی دارند.

بسیاری از UM- افعال به این معنی هستند"عمل کردن به روش معین با چیزی که قبل از UM"قرار گرفته است:

  • folioبرگه → foliumiورق زدن = ورق‌های کتاب یا مجله را برگرداندن برای به سرعت و گذرا چیزی را خواند
  • 1}palpebro پلک چشم→ palpebrumiچشمک زدن = به سرعت باز و بسته کردن پلک چشم
  • brako بازو→ brakumiبغل کردن = در آغوش گرفتن

برخی از افعال ساخته شده با UMمعنی "تامین کردن به روشی معین، به وسیله ریشه‌ای که قرار گرفته است قبل ازUM":

  • aero هوا→ aerumiهوا دادن = هوادهی، هوازنی برای تازه کردن
  • sukeroشکر → sukerumi شکر اندود کردن= پوشاندن با شکر

گروهی از UM-افعال روشی برای اعدام ، کشتن، نشان میدهند:

  • krucoصلیب → krucumiمصلوب کردن = به میخ کشیدن یا وصل کردن به صلیب به منظور کشتن
  • pendi آویزان بودن→ pendumiبه دار آویختن = با طناب دور گردن آویزان کردن به منظور کشتن

برخی از ساخته میشوند، UMلغت‌هایی که با نام قطعه لباس یا چیز مشابه هستند. چیزی که قبل از UMقرار میگیرد، بخشی از بدن که در آن قسمت لباس قرار دارد را نشان میدهد:

  • kolo گردن→ kolumoیقه = بخشی از لباس که دور گردن را میگیرد
  • nazo بینی→ nazumoعینکی که روی بینی قرار میگیرد = نوعی عینک که روی بینی ثابت میشود

UM در ریاضی برای نشان دادن نام‌های سیستم اعداد به کار میرود. UM پس ازعددی که نشاندهنده تعداد عدد مورد استفاده در سیستم است، قرار میگیرد:

  • duدو → duuma nombrosistemoسیتم اعداد دوتایی = سیستمی با دو عدد، سیستم دوتایی
  • dekده → dekuma nombrosistemo سسیتم شمارش دهدهی = سیستم با ده عدد، سیستم دهدهی

برخی دیگرلغتهایی که ساخته میشوند باUM:

  • malvarmaسرد → malvarmumiسرما خوردن = بیمار شدن به صورت سرفه، آبریزش بینی و غیره(احتمالا به دلیل سرما)
  • plena پر → plenumi انجام دادن =به طور کامل انجام دادن (وظیفه، تکلیف و غیره)
  • gusti →مزه داشتن gustumi چشیدن = مزه را حس کردن، مزه را امتحان کردن
  • loto قرعه→ lotumiقرعه‌کشی = (پخش کردن / جایزه دادن بر اساس تصمیم فرعه کشی)
  • komunaمشترک → komunumo اعضای اجتماع = بخش اداره کننده یک شهر، جامعه یا سازمان همکار، همنشین و غیره.
  • (dekstra سمت راست→ dekstruma راست گرد = به گونه‌ای که چیزی میچرخد یا میگردد به سمت راست(در سمت حرکت عقربه‌های ساعت)
  • proksima نزدیک→ proksimumeتقریبا = نه دقیق، حدودا
  • umo = چیزی که کسی نام آنرا در آن لحظه بیاد نمیاورد، چیزی عجیب یا غیر قابل توضیح

اگر کسی میخواهد UM-لغت جدید بسازد، باید بسیار مواظب باشد، چون ممکن است دیگران آنرا نفهمند. UM-لغت, هنگامیکه به لغت‌هایی می‌پیوندد که جلوی آن ĉiقرار دارد، راحتتر قبول میشود، در حالیکه, UM-لغتی که شبیه دیگر لغات موجود نیست، به سختی قابل پذیرش و قبول کردن خواهدبود.اغلب UM-لغت, را میسازند که به دلیل متن همراهش فهمیده میشود، ولی بعدا ناپدید میشود.

بازگشت به بالا