ورود به محتوا

Pli, plej

برای نشان دادن درجه مقایسه، از pli وplejاستفاده میشود معمولاصفت یا قید را توضیح میدهند، ولی سایر لغات را هم توضیح میدهند.

Pli

Pli نشان میدهد که حالت، روش، عمل یا چیز مشابه دیگر، از چیز دیگری که با آن مقایسه میشود، برتر است. برای نشان دادن اینکه از چه چیزی برتر است، از واژکolاستفاده میشود:

  • La papero estas tre blanka, sed la neĝo estas pli blanka. - کاغذ، سفید است، ولی برف سفیدتر است.

    سفیدی برف بیشتر از سفیدی کاغذ است.

  • Mi havas pli freŝan panon, ol vi. - من نان تازه‌تری از تو دارم.

    تازگی نان من از تازگی نان توبیشتر است.

  • Nu, iru pli rapide! - حالا، سریعتر برو!

    سرعتت را بیشتر از سرعت نخستین کن.

  • Du homoj povas pli multe fari ol unu. - دو انسان میتوانند بیش از یکی انجام دهند.

    اندازه و مقدار [کاری] را که دو نفر می‌توانند انجام دهند، بیشتر از مقداری است که یک نفر می‌تواند انجام دهد.

  • Mia frato diris al Stefano, ke li amas lin pli, ol sin mem. - برادرم به استفان گفت، که او ، وی را بیش از خودش دوست دارد.

    برادر، هم استفان را دوست دارد و هم خودش را، ولی عشق به استفان بیشتر از دوست داشتن خودش است

  • Mieno lia montris pli suferon, sed ne koleron. - صورت او بیشتر رنج را نشان میداد، ولی نه عصبانیت را.

    صورت نشاندهنده مسایل مختلفی بود، ولی رنج را بیشتر نشان میداد.

  • Ĝi eĉ unu minuton pli ne povus elteni. Pli = pli longe. - آن حتی یک دقیقه بیشتر را هم نمی‌توانست تحمل کند. بیشتر = طولانی تر
  • Restas ĉirkaŭ dek personoj, ne pli. Pli = pli multaj. - حدود ده فرد باقی ماندند، نه بیشتر. بیشتر= تعداد بیشتر.

pli را با واژک plu, که نشاندهنده اینست که عمل یا حالتی متوقف نشده و هنوز ادامه دارد، اشتباه نکنید. Plu واژک زمانی است: Tenu ankaŭ plu ĝin en sekreto.(همچنان آنرا به عنوان راز نگه دار) = Ne ĉesu teni ĝin en sekreto. (نگهداری آن را به صورت راز، متوقف نکن.)Daŭrigu teni ĝin en sekreto. (به نگهداری آن به صورت راز ادامه بده.)Ni ne ĉesis labori, sed plu faris niajn taskojn.(ما کار کردن را متوقف نکردیم، بلکه وظایفمان را ادامه دادیم.) Mi plu amos vin ĝis la morto.(من تا مرگ به دوست داشتن تو ادامه خواهم دارد.)

Pliمیتواند زمان را نشان دهد ، اگر لغت زمانی حضور داشته باشد یا مورد نظر باشد:

  • Li rakontis plu. = Li daŭrigis sian rakontadon. - او(مرد) بیشتر حکایت کرد.=او(مرد) به حکایت کردن خود ادامه داد.
  • Li rakontis pli. = Li rakontis pli multe da aferoj. - او بیشتر حکایت کرد.= او بسیاری از امور را حکایت کرد.
  • Li ne vivos plu. = Li ne vivos pli longe. - او(مرد) بیشتر زندگی نخواهد کرد.او طولانی تر زنده نخواهد بود.
  • Mi pensas, ke ĝi estos konstruata pli [longe] ol tri jarojn. - من فکر میکنم، که آن طولانیتر[longe]از سه سال ساخته خواهد شد.

    pluاینجا امکان ندارد ,چون به دنبالش ol-بیان میاید که استفاده از pli یا لغت مشابه را ایجاب میکند.

Plej

Plej نشان میدهد که کیفیت، روش، عمل یا هر امر مشابه دیگر شرح داده شده، از سایرین که میتواند درک کند، برتر است. میتواند همه آنهایی باشد که وجود دارند، یا همه آنهایی که در متن وجود دارند:

  • Aŭgusto estas mia plej amata filo. - آگوست پسری است که از همه بیشتر دوست دارم.

    پسری وجود ندارد، که من او را بیشتر دوست داشته‌باشم.

  • Ŝi prenis la plej belan arĝentan vazon, kiu estis en la loĝejo. - او(زن) زیباترین ظرف نقره‌ای را، که در محل اقامت بود، برداشت.

    آنجا گلدان زیباتری وجود نداشت.

  • Li estas tre ekkolerema kaj ekscitiĝas ofte ĉe la plej malgranda bagatelo. - او(مرد) بسیار عصبانی مزاج است و در اثر کوچکترین چیز بی‌ارزشی، تحریک میشود.
  • Li ekaŭdis bruan tonon, kiu povis ektimigi la koron eĉ de plej kuraĝa viro. - او(مرد) صدای سروصدایی شنید، که می‌توانست قلب حتی شجاعترین مرد را هم بترساند.
  • Plej multe li amas, ke oni lin bone akceptu, ke la regalado estu bona. = Li plej amas, ke... - او بیشتر دوست دارد به خوبی پذیرفته شود و اینکه رفتار او خوب است. = او بیشتر دوست دارد که ...

برای نشان دادن گروهی که در آنplej-بیان صدق میکند، معمولا از از حرف اضافه elاستفاده میشود: Ŝi estas la plej saĝa el ĉiuj, kiujn mi konas.(او باهوشترین کسی است که من میشناسم) میتوان نشان داد که plej-بیان در موردen, sur, inter یا دیگر حرف اضافه‌های مکانی هم معتبر است: Ĝi estas la plej alta montaro en Azio.(آن بلندترین کوه آسیاست.)

وقتی کسی دقیقا دو چیز را با هم مقایسه میکند، اختلاف بین la pli و la plejاز بین میرود. اگر یکی از این دو بزرگتر از دیگری است، به طور خودکار بزرگترین آنها هم هست:

  • Ĝi estas la pli bona el la du. = Ĝi estas la plej bona el la du. - آن بهتر از (آن)دو تا است.= آن بهترین آن دو است.

اگر کسی بگوید،la pliمعمولا فقط دو موضوع تحت مقایسه وجود دارند، و نیازی به اضافه کردن"el la du" وجود ندارد:

  • Ŝi estas la pli aĝa. = Ŝi estas la plej aĝa el la du. - او(زن) بزرگتر است.= او(زن) بزرگترین آن دو است.

ولی در برخی متون، فقط دو تا نیستند:آیا آن فقط یکی از خواهران کوچکتر تو است؟ نه، او(زن) بزرگتر است.او(زن) از میان خواهران بسیار من، آن کسی است که از من بزرگتر است.

خیلیها حتی عقیده دارند که باید از la pliوقتیکه دو امر را با هم مقایسه میکنید،استفاده شود. و اینکه در آن هنگام استفاده از la plejغیر صحیح است . به هر صورت استفاده کردن از la pliشیک تر است. .

Malpli, malplej

برای مقایسه کردن، از شکلهایmalpli و malplejهم میتوان استفاده کرد:

  • Via pano estas malpli freŝa, ol mia....pli malfreŝa... - نان تو کمتر تازه است، نسبت به مال من است.≈ ...کهنه تر...
  • La amaso kuris malpli rapide ol la veturilo, kiu ruliĝis tre rapide....pli malrapide... - جمعیت با سرعت کمتر از وسیله نقلیه که خیلی سریع حرکت میکرد، دویدند.... آهسته تر
  • Ĝuste tie troviĝas unu loko, kiu, estante malplej facile komprenebla, malplej bone aperis en la traduko....plej malfacile... ...plej malbone... - دقیقا آنجا مکانی پیدا میشود که، (در حالیکه) سخت تر از همه قابل فهم است، با کمترین خوبی در ترجمه، ظاهر میشد...مشکلترین... ...بدترین...
  • Tiu estas la malplej taŭga el ĉiuj....plej maltaŭga... - آن کمترین مناسب از میان همه است.. ≈ ...نامناسب ترین...
  • Li estas la malpli aĝa frato (el la du fratoj)....la pli juna... - او(پسر) برادر ی است که سن کمتری دارد. (از دو برادر). ≈ ...جوانتر...

گاهی میتوان پیشوندMAL-را بنا به دلخواه، در چنین جملاتی جابجا کرد, اما گاهی اختلاف وجود دارد.اختلاف میتواند بسیار بزرگ باشد: Li estas malpli bela ol vi. Li estas pli malbela ol vi. اولی تعارف است. دومی توهین است.

Kiel eble plej

بیان kiel eble plej نشاندهنده خواست حداکثر کردن چیزی است. آن نشان میدهد که کسی از همه امکانات برای رسیدن به بیشترین درجه، استفاده کند:

  • La vortaro devis havi amplekson kiel eble plej malgrandan. - لغتنامه باید گستره‌ای داشته باشد، تا حد امکان کوچکترین.

    هر چه کوچکتر، بهتر.

  • Diru kiel eble plej rapide, per kio mi povas esti utila al vi! - هر چه ممکن است سریعتر بگو، به چه وسیله من میتوانم برای تو مفید باشم!

    بیشترین سرعت خود را استفاده کن.

گویش محبوب دیگر عبارت است ازplejeble: Faru tion plejeble rapide!

kiel eble plej را با {1kiom eble (plej/pli) که معنی محدودکننده ای دارد، اشتباه نکنید.kiel eble plej بیشترین مقدار یا حداکثر راتحریک میکند، در حالیکه kiom eble (pli/plej) نشان میدهد که مزرهای امکان ، محدودیت دارند :

  • Estas dezirinde ke ĉiuj uzu la novajn vortojn kiom eble egale. - شایسته آرزوست که همه، لغتهای جدیدرا در حد امکان به طور مساوی استفاده کنند.

    برابری کامل، ممکن نیست.

  • Mi kiom eble evitas tiun vorton. = Mi vere provas eviti tiun vorton, sed povas esti, ke tio ne ĉiam eblas. - من در حد امکان از آن لغت، اجتناب کردم.= من واقعا می‌توانستم از آن لغت، اجتناب کنم، ولی همیشه این امکان وجود ندارد.
  • Li devas — kiom tio estas ebla — uzi lingvon kiom eble plej neŭtralan. - او(مرد) باید — هر وقت ممکن است — زبان تا حد امکان بیطرف را استفاده کند.

شکل دیگری با حس محدودکننده laŭeble plejاست.

Kiel و ol

به وسیله واژکهای kielو ol میتوان نشان داد که با چه چیزی مقایسه صورت میگیرد.در چنان استفاده‌ای kiel و olمشابه حرف اضافه خواهند بود، ولی همچنین مشابهحروف ربط هستند. میتوان گفت که آنها دسته‌لغت خاص خودشان را تشکیل میدهند به نام: واژکهای مقایسه‌ای.

به وسیله kiel مقایسه تساوی انجام میشود که به وسیله آن نشان داده میشود که چیزی به چه چیزی مشابه است. Kiel میتواند با TI-لغت یا sama/sameهمکاری کند، , ولی معمولا چنان لغتی فقط مورد نظر است:

  • Tiu ĉi malfreŝa pano estas malmola, kiel ŝtono. - این نان کهنه، سخت است، مانند سنگ.

    سختی نان مانند سختی سنگ است.

  • Ŝiaj okuloj estis kiel du steloj. = Ŝiaj okuloj similis al du steloj. - چشمان او(زن) مانند دو ستاره بودند.= چشمان او(زن) شباهت داشتند به دو ستاره.
  • Nia regimentestro estas por siaj soldatoj kiel bona patro. - رئیس مقررات ما برای سربازان خودش، مانند پدر خوب است
  • Mi ĝojas, ke vi havas tian saman opinion, kiel mi. - من خوشحالم، که تو همان فکری را داری که من دارم.
  • Li estis kiel senviva. = Lia eco similis al senviveco. - او(مرد) مانند مرده بود.= حالت او(مرد) مشابه مردن بود.
  • Sentu vin tute kiel hejme. - کاملا خودت را مانند در خانه حس کن.
  • Diskuti kun li estas same senutile, kiel draŝi venton. - بحث کردن با او همانقدر بیفایده است، که کوبیدن باد.
  • Mi zorgas pri ŝi tiel, kiel mi zorgas pri mi mem. - من از او(دختر) مراقبت میکنم، همانگونه که از خودم مراقبت میکنم.
  • La afero ne estas tia, kiel oni pensas. - مساله آنگونه نیست، که فکر میکنند.

به وسیلهol مقایسه غیر مساوی انجام میشود،که نشان میدهد چیزی به چه چیزی مشابهت ندارد. Olمعمولا با pli, malpli, malsama, malsame, alia یا alieهمکاری میکند:

  • Lakto estas pli nutra, ol vino. = Lakto malsimilas al vino laŭ la nutreco. - شیر، طبیعی تر از شراب است.=شیر، از نظر مواد غذایی شبیه شراب نیست.
  • Mi havas pli freŝan panon, ol vi. = Se oni komparas kun vi (kun la pano, kiun vi havas), mi havas pli freŝan panon. - من نان تازه‌تری دارم، نسبت به تو.= اگر کسی مقایسه کند با تو(با نانی که تو داری)، من نان تازه‌تری دارم.
  • Vi estas pli ol beleta, vi estas bela! - شما بیش از کمی زیبا هستید، شما زیبایید!
  • Ŝi estis ankoraŭ pli bela ol antaŭe. - او(زن) هنوز زیباتر از قبل بود.
  • Pli bone ne fari, ol erari. - بهتر است من کاری نکنم، تا اشتباه کنم.
  • Ĝi estis al mi pli kara, ol mi povas diri. - آن برای من روشنتر از آن است که بتوانم بگویم.

به وسیله preferi (prefere, prefero و غیره، میتوان عدم ترجیح دادن چیزی را به وسیله واژکی نشان داد. قبل از مصدر، از olو گاهی از anstataŭاستفاده میشود. قبل از اسم یا مصرد معمولا از alاستفاده میشود، ولی همچنین استفاده از antaŭ, kontraŭو anstataŭ امکانپذیر است:

  • Tiam Dio inspiris al mi la ideon ekbruligi mian liton, prefere neniigi mian domon per fajro, ol permesi, ke la granda amaso da homoj mizere pereu. - آن هنگام خدا فکر سوزاندن تختخوابم را به من القا کرد، ترجیحا خانه‌ام را به وسیله آتش از بین ببرم، تا اجازه دهم که گروه بزرگی از مردم با بدبختی، وسیله قرار گیرند.
  • Mia edzino preparas manĝojn, kiujn mi certe preferas al la manĝoj el la kuirejoj de la plej bonaj hoteloj. - همسر من غذاهایی تهیه میکند، که من آنها را حتما نسبت به غذاهای آشپزخانه‌های بهترین هتلها، ترجیح میدهم.
  • Li ne atentas la vizaĝon de princoj, kaj ne preferas riĉulon antaŭ malriĉulo. - او(مرد) توجه نمیکند به چهره شاهزادگان، و ثروتمندان را در برابر فقیران ترجیح نمیدهد.
  • Preferos la morton ol la vivon ĉiuj restintoj. = ...ol elekti la vivon... - تمام باقی مانده‌ها مرگ را به زندگی ترجیح خواهند داد.= ... از انتخاب کردن زندگی...

    Ol مربوط است به مصدر. به همان دلیل از olاستقاده میشود.

Kiel و ol همراه با نشانگرهای نقش

اگر پس از kiel یا ol نقش جمله اسمی (یا ضمیر) بدون نشانگر نقش ، استفاده شود،مقایسه مربوط به فاعل جمله است. kiel-امر یا ol-امر به گونه‌ای فاعل جمله هستند. آنگونه kiel-بیان یا ol-بیان همچنین میتواند به نقش جمله دیگری، که نشانگر نقش ندارد، پاسخ دهدبرای مثال بهpredikativo.

اگر آنگونه بیان مقایسه‌ای به عنوان مفعول یا قید شناخته شود، باید آنها را با نشانگرهای نقش نشان داد:

  • Mi elektis lin kiel prezidanto. - من او(مرد) را به عنوان رئیس انتخاب کردم.

    فکر مورد نظر: رئیس او(مرد) را انتخاب کرد. رئیس من بودم، فاعل جمله.

  • Mi elektis lin kiel prezidanton. - من او(مرد) را به عنوان رئیس انتخاب کردم.

    فکر مورد نظر: من رئیس را انتخاب کردم. رئیس او(مرد) شد، مفعول جمله.

  • Li amos sian landon pli ol ĉiuj aliaj landoj. (Ĉiuj aliaj landoj amos lian landon malpli.) - او(مرد) کشورش را بیشتر از دیگر کشورها دوست خواهد داشت.(همه دیگر کشورها کشور او(مرد) را کمتر دوست خواهند داشت.)
  • Li amos sian landon pli ol ĉiujn aliajn landojn. (Li amos ĉiujn aliajn landojn malpli.) - او(مرد) کشور خودش را از همه کشورهای دیگر بیشتر دوست خواهد داشت. (او (مرد) همه کشورهای دیگر را کمتر دوست خواهد داشت.)
  • Tie la suno lumis multe pli hele ol ni. (Ni lumis malpli hele.) - آنجا خورشید خیلی کمرنگتر از ما می درخشید. (ما کمرنگتر می‌درخشیدیم.)
  • Tie la suno lumis multe pli hele ol ĉe ni. (Ĉe ni la suno lumis malpli hele.) - آنجا خورشید درخشانتر از نزد ما میدرخشید.( نزد ما خورشید با درخشانی کمتری می‌درخشید.)
  • Li uzas Esperanton, kiel sekretan lingvon. (Li uzas sekretan lingvon.) - او(مرد) از اسپرانتو، به عنوان زبان مخفی استفاده میکند.(او (مرد)زبان مخفی استفاده میکند.)
  • Ŝi havas multe da ne-Esperantistoj kiel amikojn. (Ŝi havas amikojn.) - او(زن) بسیاری از دوستان غیر اسپرانتیست دارد.(او(زن) دوستانی دارد.)
  • Al vi kiel al esperantistoj mi volas nur diri, ke terure altaj kaj dikaj estas ankoraŭ la interpopolaj muroj. (Mi diros tion al esperantistoj.) - به تو مانند اسپرانتیست‌ها، میخواهم فقط بگویم، به طرز وحشتناکی دیوار بین انسانها هنوز بلند و قطور است.( من آنرا به اسپرانتیستها خواهم گفت.)
  • Estis tie tiel lume, preskaŭ kiel dum la tago. (Dum la tago estas tiel lume.) - آنجا آنقدر روشن بود، تقریبا شبیه طول روز.(در طول روز، آنقدر روشن است.)
  • Mia frato diris al Stefano, ke li amas lin pli, ol sin mem. (Li amas sin mem.) - برادر من به استفان گفت، که او ، وی را بیشتر از خودش دوست دارد.(او خودش را دوست دارد.)
  • Estas ja pli bone havi ion, ol nenion. (Oni povus havi nenion.) - بهتر است که چیزی داشته باشی، تا چیزی نداشته باشی.(کسی میتوانست چیزی نداشته باشد.)
  • Neniam mi amis lin pli multe, ol en la tago, kiam li de tie ĉi forveturis. (En tiu tago mi amis lin multe.) - من هیچگاه او(مرد) را بیشتر از روزی دوست نداشتم، که او(مرد) از اینجا سفر کرد.(من آنروز او(مرد) را خیلی دوست داشتم.)
  • Antono devis pensi pri io alia ol pri sia ama aflikto. (Li ne pensu nur pri sia ama aflikto.) - آنتون باید به چیزی بیش ازاندوه عشقی خودش فکر کند.(او فقط در مورد اندوه عشقی خودش فکر نکند.)

گاهیkiel-بیان یا ol-بیان فقط به لقب کلمه مربوط است. اگر آن لقب دارای پایانهNباشد، بیان مقایسه‌ای دارای پایانه Nنیست، زیرا بیان مقایسه‌ای مفعول جمله مورد نظر نیست:

  • Li uzas domon grandan kiel palaco.Li uzas domon. La domo estas granda kiel palaco. - او(مرد)از خانه‌های بزرگی مانند قصر استفاده میکند≈او(مرد) از خانه استفاده میکند. خانه به بزرگی قصر است.

    مقایسه فقط به بزرگی خانه مربوط است . مقایسه کنید بامانند قصر. (او خانه بزرگی استفاده میکند.)

  • Mi neniam renkontis homon (tian) kiel ŝi.Mi ne renkontis homon, kiu estas simila al ŝi. - من هرگز (چنان) آدمی مانند او(زن) را ملاقات نکردم. ≈ من انسانی، مانند او(زن) را ملاقات نکردم.
  • Ĝi havas du okulojn tiel grandajn, kiel du tasoj.La okuloj estas tiel grandaj kiel du tasoj. - آن دو چشم به بزرگی دو فنجان دارد. ≈ چشمها به بزرگی دو فنجان هستند.
  • Li lernis gravajn lingvojn, kiel la Angla lingvo kaj la Franca. (La Angla lingvo kaj la Franca estas tiaj gravaj lingvoj.) - او(مرد) زبانهای مهمی ، مانند انگلیسی و فرانسوی را آموخت.(زبان انگلیسی و فرانسوی آنگونه زبانهای مهم هستند.)

    انگلیسی و فرانسوی دو مثال از گونه‌های زبانی هستند، که او(مرد) یاد گرفت. ممکن است که او(مرد) به درستی آنها را نیاموخت.

  • Mi havas alian proponon, ol la ĵus prezentita. (Mia propono estas alia, ol la ĵus prezentita.) - من پیشنهاد دیگری دارم، از آن چیزی که به تازگی عرضه شد.( پیشنهاد من چیز دیگری است، از آنچه که تازه عرضه شد.)
  • Li havas korpon pli larĝan ol alta. = ... pli larĝan ol ĝi estas alta. - او(مرد) بدنی دارد که بیشتر بزرگ است، تا بلند.=...بزرگتر است تا بلند.

هویتی و نقشی kiel

معمولا عبارت مقایسه‌ای kielشباهت را نشان میدهد (...tia kiel..., ...tiel kiel... و غیره.)، ولی گاهی نشاندهنده هویت یا نقشی است. در آن صورت kiel به معنای "بودن در نقش چیزی" یا مشابه است:

  • Mi elektis lin kiel prezidanto. = ...estante prezidanto. ...en mia rolo de prezidanto., ...ĉar mi estas prezidanto. - من او را به عنوان رئیس انتخاب کردم.= ...رئیس بودن.... ... در نقشم به عنوان رئیس .،... چون من رئیس هستم.
  • Ŝi estus bona por mi kiel edzino! = ...estante edzino! ...en edzina rolo! - او به عنوان همسر، برای من خوب است!= ...همسر بودن!... درنقش همسر!
  • Li naskiĝis kiel Franco, sed mortis kiel homarano. - او به عنوان فرانسوی به دنیا آمد، ولی به عنوان پیرو مکتب انساندوستی، مرد.

    او (مرد) وقتی به دنیا آمد، فرانسوی بود، ولی وقتی مرد، پیرو یک مکتب انسان‌‌دوستانه بود.

فقط متن می‌تواند نشان دهد که kielشباهت را نشان میدهد ، هویت را یا نقش را.

بیان مقایسه‌ای — آیا جملات کوتاه شده؟

اغلب می‌توان kiel-بیان مقایسه‌ای را با زیرجمله کامل همراه با متمم، جایگزین کرد، ولی همیشه امکان ندارد:

  • Li uzas sian hejmon kiel laborejon.Li uzas sian hejmon (tiel), kiel oni uzas laborejon. - او(مرد) از خانه‌اش مانند محل کار استفاده میکند.→او ازخانه‌اش (به آنگونه) استفاده میکند، که دیگران از محل کار استفاده میکنند.

    کامل kiel-جمله معنی مشابهی مانند مقایسه kiel-بیان دارد.

  • Mi elektis ŝin kiel prezidanton.Mi elektis ŝin (tiel), kiel oni elektas prezidanton. - من او(زن) را به عنوان رئیس انتخاب کردم.→ من او(زن) را به گونه‌ای انتخاب کردم، که کسی رئیس را انتخاب میکند.

    kiel-جمله کامل معنی دیگری نسبت از بیان مقایسه‌ای دارد. بیان مقایسه‌ای در مورد پستی اطلاع میدهد که او(زن) دریافت کرده‌است. kiel-جمله روشی را نشان میدهد که بر اساس آن او(زن) انتخاب شده‌است.

kiel-بیان‌های مقایسه‌ای (همیشه)زیرجمله‌های کوتاه شده نیستند.

برخی فکر میکنند که همیشه KI-لغت که در جمله کامل استفاده میشود را بکار برند. آنها معمولا استفاده میکنند از kia(j)(n) بجایkiel برای نشان دادن مقایسه برابر گونه. آنگونه استفاده معمول نیست و پیشنهاد نمیشود. علاوه بر این میتواند گاهی بسیار بی‌ادبانه شود:

  • Li vizitis tiajn urbojn, kia estas Parizo. - او(مرد) شهرهایی را دیدن کرد، که مانند پاریس هستند.Li vizitis (tiajn) urbojn kia Parizo.

    ترجیحا بگویید: Li vizitis (tiajn) urbojn kiel Parizo.

  • Li loĝas en la sama urbo, en kiu mi loĝas. - او(مرد) در همان شهری زندگی میکند، که من زندگی میکنم.Li loĝas en la sama urbo, en kiu mi.

    ترجیحا بگویید: Li loĝas en la sama urbo kiel mi.

  • Li naskiĝis en la sama tago kaj en la sama loko, kiam kaj kie mi naskiĝis. - او(پسر) در همان تاریخ و همان جایی به دنیا آمد که من به دنیا آمدم.Li naskiĝis en la sama tago kaj en la sama loko, kiam kaj kie mi.

    Li naskiĝis en la sama tago kaj (en la sama) loko kiel mi.ترجیحا بگویید:

  • Emilio havis sur si eĉ la saman veston, kiun ŝi tiam havis sur si. - امیلیو حتی همان لباسی تنش بود که آن زمان به تن داشت.Emilio havis sur si eĉ la saman veston kiun tiam.

    مانند زامنهوف بگویید:Emilio havis sur si eĉ la saman veston kiel tiam.

اگر بیان مقایسه‌ای زیرجمله کامل باشد، آنرا شروع کنید باkia, kiu, kiam و غیره.ولی اگر بیان مقایسه‌ای یک جمله‌پاره تنهاست (یا چندین جمله‌پاره بدون مسند), از وصف مقایسه‌ای kielاستفاده کنید.

Kvazaŭ

در مقایسه‌های مشابهتی، می‌توان ازkvazaŭ بجای kielاستفاده کرد، در صورتیکه مشابهت، فقط ظاهری و نه واقعی باشد، و کسی بخواهد بر آن تاکید کند:

  • Dum momento li staris senmova, kvazaŭ ŝtoniĝinta. - در حالیکه او(مرد) بی حرکت ایستاده بود، گویی سنگ شده‌بود.

    او(مرد) در واقع سنگ نشده‌بود.

  • Silente li migris tra la lando, kiu aperis al li kvazaŭ abunda fruktoĝardeno. - او(مرد) در سکوت از کشور مهاجرت کرد، که به نظرش گویی انبوهی از باغ میوه بود.
  • Ĉiu statuo sur la riĉaj sarkofagoj ŝajnis kvazaŭ ricevinta vivon. - هر مجسمه روی تابوتهای ثروتمند، به نظر میرسد زندگی یافته‌اند.

گاهی باید از پایانه N (یا سایر نشانگرها) پس ازعبارت مقایسه‌ایkvazaŭ استفاده کرد، مانند عبارت مقایسه‌ای kiel: Tiesto ŝtelis filon de Atreo kaj lin edukis kvazaŭ sian propran.(تیئستو پسر آترئو را دزدیدو او را گویی که مال خودش است، تربیت کرد.)

بازگشت به بالا